تعارضات علم و دين
انسان مجهولی است که تا حل نشو د هیچ اندیشه ای رشد نخواهد کرد.(حجت الاسلام نیازی)
درباره وبلاگ


پایگاه اطلاع رسانی انسان ادامه دارد زیر نظر حجت الاسلام ابوسعید نیازی هشترودی با همکاری جمعی از نیروهای فکری حوزوی و دانشگاهی با ماهیت مهندسی فکر در فضای مجازی اعلام موجودیت می نماید. التماس دعا
آخرین مطالب
نويسندگان
دو شنبه 25 دی 1392برچسب:تعارضات علم و دين , :: 5:19 بعد از ظهر :: نويسنده : انسان

 

جايگاه و منزلت دين در غرب

بنيانگذاران علم جديد در غرب، مانند نيوتن، گاليله و کپلر افرادى متدين بودند. در حدود يک ميليون و سيصد هزار کلمه از نيوتن در مورد الهيات باقى مانده است.

در انتهاى قرن نوزدهم دو برداشت مهم وجود دارد، يکى اينکه علم به زودى به پايان مى‏رسد و ديگر آنکه در قرن بعد ديگر جايى براى دين نيست. در اول قرن بيستم يک نظرخواهى از دانشمندان مى‏شود تا ببينند چند درصد به خدا اعتقاد دارند. اين نظرسنجى نشان مى‏دهد 40% به طور متوسط در رشته‏هاى مختلف علمى به خدا اعتقاد دارند و بطلان اين برداشت که با پيشرفت علم، علم جاى همه چيز، از جمله دين، را مى‏گيرد روشن شد.

در اين 10، 20 سال اخير معلوم شده که اصلاً بعضى از سؤالات را نمى‏توانيم از علم جوابش را بگيريم: مسأله زيبايى، مسأله اخلاق.

بُعد ديگر مسأله معرفت‏شناسى بود که متوجه شدند شما با ذهن خالى با طبيعت روبه‏رو نمى‏شويد. براى ساخت راديو يک چيزهايى را سر هم مى‏کنيد، ولى سراغ نظريه‏هاى جهان‏شمول که مى‏رويد ذهنياتتان خيلى مؤثر است.

علم مبناى متافيزيکى دارد و متافيزيک مى‏تواند انواع مختلفى داشته باشد و تفاوت متافيزيک دينى با غيردينى آن است که در ديدگاه حس‏گرا و پوزيتيويسم جهان فقط سطح است، اما متافيزيک دينى مى‏گويد جهان يک زيربنايى هم دارد. به هر حال خيلى‏ها مى‏گويند علم به جايى مى‏رسد که خودش را نمى‏تواند توضيح دهد. شما ببينيد با مسأله فهم‏پذيرى جهان روبه‏رو هستيد چرا جهان قابل فهم است؟ اينجاست که جهان‏بينى دينى مى‏آيد و اينها را توضيح مى‏دهد.

 

رابطه علم و دين‏

بعضى از مشاهير جهان، علم را در طول دين مى‏بينند، چگونه؟ دين يکى از اهدافش فهم جهان است، چراکه فهم جهان به شناخت آيات الهى کمک مى‏کند. «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ»(عنکبوت: 20) و سير کردن هم مسأله کاوش تجربى است و همه مسأله تعقل و نظريه‏سازى است.

به نظر من منشأ تعارضات ميان علم و دين دخالتهاى نابجايى است که دو طرف در کار هم کرده‏اند. اگر از اين موضوع پرهيز شود فقط حوزه‏هاى خيلى بنيادى مى‏ماند، که اتفاقاً ثابت شده در اين حوزه‏ها علم نتوانسته حرف آخر را بزند و دين هم اگر بخواهد روش خود را حفظ کند بايد اجازه بدهد که علم کار خودش را بکند، بدون اينکه نتيجه‏گيرى علمى در مورد مسائل بنيادى نهايى تلقى شود.

تصوير ساده‏انگارانه قرن نوزدهمى که علم فقط محصول تجربه است، در سال 1930 يا 1932 توسط آينشتين در سخنرانى خيلى مهمى در مورد روشهاى فيزيک نظرى در دانشگاه آکسفورد رد شد.

اگر براى تعارض علم و دين نمونه نظريه داروين را ذکر کنيد، پاسخ مى‏دهيم اولاً به طور کامل نمى‏توانيد خلقت تدريجى انسان را نفى کنيد، ثانياً مى‏توانيد خلقت تجربى را خداباورانه تعبير کنيد و آن را موافق متون دينى بدانيد، چنان‏که برخى علماء دينى دانسته‏اند.

 

تفاوت علم و دين در زمينه ثبات و تغيير محصولات علم و دين‏

گفته نشود همان‏گونه که در علم خيلى نظرات مختلفى هست، در دين هم نظرات مختلفى وجود دارد؛ زيرا علم را طبق تعريفى که همه قبول دارند از طريق تجربه، تعقل و شهود و غيره به‏دست مى‏آوريم و بنابراين علم در طبيعتش هست که رشد کند و تکامل پيدا کند، هرچند در علم چيزهايى هم هست که شما کشف مى‏کنيد و جزو ثابتات علم است، مانند اينکه در علم کشف مى‏کنيد که منظومه شمسى، داريد خورشيد و تعدادى سيارات داريد، حال تعداد اين سيارات توسط پيشرفت علم ممکن است کم و زياد شود.

دين برخلاف علم لااقل در جهان‏بينى تغييرى نمى‏کند. مثلاً، اگر درباره توحيد معلوماتمان عمق پيدا مى‏کند، اما از اول تا آخر صحبت از يگانگى خدا مى‏شود و اينکه همه چيز به يک نيرو برمى‏گردد. در دين اصولى است که لايتغير است که از يک منبع الهى رسيده است که يا آن منبع را کسى قبول مى‏کند يا قبول نمى‏کند. در مراحل مختلف فهم دين شما عمقتان و فهمتان بيشتر و وسيعتر مى‏شود، ولى اصل قضايا در دين، چون فرض مى‏شود که از يک منبع الهى گرفته شده، محفوظ مى‏ماند و خدشه‏ناپذير است و شما در علم چنين وضعيتى را نداريد. در علم مى‏بينيد نيوتن مى‏گويد ما يک نيروى گرانش داريم که تمام عالم را به هم وصل مى‏کند. بعد که سراغ نسبيت مى‏آييد، مى‏گوييم چهار تا نيرو جهان را مى‏گرداند، نه يک نيرو. البته اين نفى ثابتات در علم نمى‏کند تغيير با ثابت سنجيده مى‏شود، اصلاً تغيير بدون ثابتات ممکن نيست. آنهايى که به طور افراطى نور تغيير را بر همه چيز مى‏افکنند، خودشان معيارى را به عنوان ثابت مى‏گيرند. مسأله منشأ نسبى بودن چيزها بعد از نسبيت آينشتين مطرح شد. در نظريه نسبيت آينشتين اين قضيه مطرح بود که طول يک شى‏ء بستگى دارد به اينکه چه کسى اندازه‏گيرى کند؟ خوب سؤال پيش آمد که از کجا که در مورد همه چيز چنين نباشد. اما حرف او اين بود که اتفاقاً نظريه من اهميتش به چيزهاى ثابتى است که در آن هست يعنى استنتاجات من از روى ثابتات هم مى‏باشد.

آيا مى‏توان گفت بسيارى از تعارضات علم و دين به نسبت زبان دين و زبان علم منجر مى‏شوند؟ اولاً خود اين ادعا که علم همه‏اش زبان است اثبات لازم دارد چرا فلسفه فقط فلسفه زبان است؟ اين فقط يک نظريه است و نظريه مخالفش اين است که ماوراى زبان هم ثابتاتى داريم. مثلاً اگر شما حس نکنيد که با مخاطبتان مشترکاتى داريد، با او اصلاً بحث و گفتگو مى‏کنيد؟ گفتگو ناشى از معيارهايى است که مى‏توانيم بر سر آن توافق کنيم و آيا اينها صرفاً معيارهاى زبانى يعنى قراردادهاى زبانى است يا يک سلسله قراردادهاى معرفتى وجود دارد؟ البته بايد مسأله زبان در جايگاه خودش قرار گيرد، نه افراطهاى فعلى و تفريطهاى گذشته. عواملى که باعث طرح مسأله زبان شده است يکى مشکلاتى است که در مسائل فلسفى و مسائل علمى مشاهده شد و ديگر غفلت گذشتگان در مورد نقش زبان است. به نظر من انتقال بسيارى چيزها از طريق زبان است ولى به هر حال زبان يک ابزار است منتهى ابزارى مهم، ولى نه اينکه در اين ابزار متوقف شويم، بلکه زبان ماورايى دارد. همان فيلسوفان زبانى وقتى قانون دوم نيوتن را مى‏گيرند احساس مى‏کنند در طبيعت با يک چيزى سر و کار دارند که ما بازايى دارد و فقط هم زبان نيست.

 

جايگاه علم‏

اگر گفته شود جايگاه علم مهمتر است، چون در جهانى علم‏محور زندگى مى‏کنيم که مسائلمان بدون علم قابل حل نيستند، پاسخ مى‏دهيم غلبه يک چيز در يک زمان دال بر حقانيت يا بقايش نيست. مثلاً، مى‏بينيد 1500 سال فلسفه ارسطويى يا فيزيک ارسطويى حاکم بود، بعد يک مرتبه جايگزين شد. در همين زمان که جهان علم‏محور است، بسيارى از انديشمندان طراز اول جهان متوجه شده‏اند علم پاسخگوى تمام نيازهاى انسان نيست و اگر علم پيش برود در درازمدت منجر به فناى بشر مى‏شود، چون علم نمى‏تواند خودش، خودش را کنترل کند و اين اصلاً غير از آن است که علم نمى‏تواند خيلى از سؤالات را جواب بدهد. يکى از فيزيکدانان مشهور اين قرن که برنده جايزه نوبل است، مارکس بورون است. او مى‏گويد: جوان که بودم، ديدم در سؤالات فلسفى اختلاف‏نظر بسيار است ، در حالى‏که سراغ سؤالات علمى که مى‏رفتم خيلى زود به جواب مى‏رسيدم. لذا سؤالات فلسفى را کنار گذاشتم، رفتم سراغ علم اما حالا که به پيرى رسيده‏ام تمام آن سؤالات جوانى جلو چشمم مى‏آيد. واقعيت اين است که وضعيت دارد تغيير مى‏کند. در آمريکا در حدود 1200 دانشکده پزشکى هست. حدود 60 تا از اينها درس علم پزشکى و ايمان را گذاشته‏اند، چرا؟ چون احساس کرده‏اند ايمان نقشى در پزشکى ايفا مى‏کند. تصوير جهانى تغيير کرده است مثلاً آقاى آلن سانديج پدربزرگ کيهان‏شناسان جهان مى‏گويد: من در 50 سالگى به خدا رسيدم. براى اينکه احساس کردم که نمى‏توانم پاسخ همه سؤالاتم را از علم بگيريم. در 1965 يا ش1966 تايم، روى جلدش چاپ کرد که «خدا مرده است» او در سال 1980 دومرتبه روى جلدش زد که «خدا دارد بر مى‏گردد.»

 

‏بررسى

1. ايشان به حق به وسعت و فزونى تغييرات در عرصه علم اشاره مى‏کنند، اما اين نکته در کلام ايشان مغفول مانده است که تغييرات در معلومات دينى ما تنها تغييرات در عمق نيست، بلکه گاه تغييرات کمى نيز در عرصه دين رخ مى‏دهد، مانند اينکه به واسطه قبول يا رد روايت يا رواياتى مطلبى دينى اثبات يا نفى گردد و يا اينکه فهمى از آيه يا روايتى تصحيح گردد.

2. ايشان تعارض علم و دين را تنها در دخالت‏هاى نابجاى اصحاب هر کدام در حيطه ديگرى مى‏داند، در حالى‏که اين حصر به نظر دقيق نمى‏رسد؛ چراکه دين تنها به مسائل بنيادى و کلى نپرداخته است تا دخالت عالمان دينى در هر مسأله جزيى نابجا تلقى گردد، موارد بسيارى وجود دارد که دين در جزئيات زندگى بشر نظر داده است و براى آنها تعيين تکليف نيز کرده است. البته هدف دين پرداختن به تمام جزئيات نيست.

3. اينکه در علم، ثابتاتى وجود دارد اگر بدان معناست که علم توان اثبات معارف ثابتى را دارد، اين با توجه به ابزار معرفتى و روش کسب معرفت علم، يعنى تکيه بر تجربه و آزمون، درست به نظر نمى‏آيد. آرى اگر مراد آن است که علم با تکيه مبانى متافيزيکى داراى يک سلسله ثابتات است، سخن قابل پذيرشى است. بنابراين فرق اساسى علم و دين آن است که علم خودش توان اثبات هيچ ثابتى را ندارد، زيرا استقرا و تجربه مفيد ظن است، در حالى‏که دين که از علم الهى نشأت مى‏گيرد مى‏تواند ثابتاتى را در اختيار انسان قرار دهد.

 

منبع:

انتخاب، 19 و 21/8/79

سرفصل ها:

  • اندیشه غرب
  • دین

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 521
بازدید کل : 19367
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1

بخش مشاوره انسان ادامه دارد